RSS
POWERED BY
LoxBlog.Com
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
|
مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست صد کتابو صد حدیث آئینه روی محمد علیست قسم به ذات کبریاء که جانشینه مصطفی بوود علی مرتضی وقتی امام زمان مهدی مولاء قائم آل محمد ظهور نمود شیعیان با جان و مال او را یاری می نمایند جانها و مالها را آماده کنید مهدی مولاء بزودی شاید ده سال نکشد ظهور خواهد نمود رمز موفقیت مولای عالم الهی وحدت مسلمانان و عشق و ارادت به مولاست بس قال رسوالله کتابی الله وعترتی1587-1202 عمر ابوبکرعثمان =385 با آل قرآن385وحی قرآنی 385بسوی نوره الهی 385 با مرکز دینه الهی385 فرقه 385شیعه385 385کلید دینه الهی 385فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385شیعه 385 فقط دین اسلام 385 فقط شیعه بحق میباشدبا آل قرآن385وحی قرآنی 385بسوی نوره الهی 385 با مرکز دینه الهی385 فرقه 385شیعه 385کلید دینه الهی 385 مکتبه حق قرآن 926 -541 عمر ابوبکر=385 شیعه 385 فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه 385 شیعه 385 عامل تفرقه926 بوده است عامل تفرقه 926 -385شیعه = 541 عمر و ابوبکر 851 تفرقه بدین 851- 541 عمرابوبکر= 310 عمر عامل تفرقه 926 -385 شیعه = 541 عمر و ابوبکر 541 قال رسو الله هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند علی و فاطمه باشدمکتبه حق قرآن 926 -541 عمر ابوبکر=385 شیعه 385 فقط یک فرقه اهل نجات است فرقه 385 شیعه 385 385کلید دینه الهی 385 عامل تفرقه926 بوده است عامل تفرقه 926 -385شیعه = 541 عمر و ابوبکر 851 تفرقه بدین 851- 541 عمرابوبکر= 310 عمر عامل تفرقه 926 -385 شیعه = 541 عمر و ابوبکر 541 قال رسو الله هیچ کسی شیعه نخواهد شد مگر فرزند علی و فاطمه باشدبه علم ابجد قرآن با قاصبه خلافت 1312-110 علی = 1202 آیه 22 سجده ابجد ابوبکر و عمر و عثمان میباشد 1202 هم به ابجد صغیر هم به ابجد کبیراین آیه ابجد سه خلیفه میباشد1202 ان من المجرمین منتقمون 1202ما مجرمان را سخت انتقام میگیریم 22 بانامرد22دینها 22شیطان22 عمر22 ابابکر22دروغ 22بدبختی 22 نیرنگ 22تباهی22 گمره ها بدیها 22دروغ22کلک 22 عمر 22 دشمن اسلامی 22 ضد حق22ابابکر22شیطان22تباهی22 مقصر22هذیان 22با جهالت22 بناجور باسرکشان22بدزده 22 مقصر 22 اسلامی22با نامرد22دینها22 مقصر22 کلک22نیرنگ22 تباهی22 بدبختی22 دروغ22 عمر22 بدبختی22 تباهی 22 دروغ22عمر22 ابابکر22 مقصر22ابابکر22مقصر22هذیان 22ایدز22لواط 22بدبختی 22 بدیها 22 بدبختی 22بدرک دو سال خلافت نکرده از دنیا رفت همه ناحقها دوسال خلافت نکرده از دنیا میروند قاتلان امام حسین دوسال نشده مختار همه را به بدرک 22 فرستادمیباشد و معادله ظالم971 و مقصر430 سی مرحله میباشد این معادله از معجزات عالم محسوب میشود هر طور کلمه ظالم و مقصر را در نام سه خلیفه کم و زیاد کنیم نام سه خلیفه ابوبکر و عمروعثمان به دست میآید مثال ظالم 971-430مقصر = 541 ابجد ابوبکر و عمر541 ابوبکرعمر 541 فتنه ها 541 ظالم 971ظالم971-310 عمر= 661 عثمان بدست میآید661-231 ابوبکر=430 مقصر 430 - 971 ظالم = 541 ابجد ابوبکر و عمر 541 فتنه ها 541 عمر310+231 ابوبکر=541فتنه ها 541 به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 ابوبکر و عمر 541 به کافرانه دینه حق 541و ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان 661- 231 ابوبکر =430مقصر430 +231 ابوبکر= 661 عثمان 661+عمر310 = 971 ظالم به دست میآید مقصر هر طور کلمه ظالم و مقصر را در اسم ابوبکر و عمر کم و زیاد کنی نام یکی از این ملحدین ادیان عمر ابوبکر و عثمان بدست میآید پیامبر فرمود بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر و ابوبکر 541 با قاصب دین الهی 310گمراه دین 310 عمر 310 منکر310نیرنگ 310بمار زنگی 310کفری310 منکر 310جاهل منافق310 نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310 نمرودی310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین310 جاهل منافق 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310بمار زنگی 310کفری310 منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 بمار زنگی 310به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر 231 فاسق 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق 231دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدو به اهل بیته 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند اسراف کاران به علم ابجد 110دین الهی 110 علی 110 اسراف کاران دینی به ابجد قرآن اسراف کاران 614- 541 عمر و ابوبکر رکب وبا عثمان = 73 فرقه در دین الهی 110 هم اسراف نمودند و قهرمان خیبر یار پیغمبر بت شکن در کعبه بر دوش نبی گفت پیغمبر فقط مولاء علیست پیامبر فرمود فقط یک فرقه اهل نجات است به ابجد فرقه 385 شیعه 385 بخدا اگر هر کسی دیگر هم 385 بود من میپذیرفتم پیامبر گفت: خداوند، مولای من است و من مولای مومنان هستم. پس هر کس تاکنون من مولای او بودهام، از هماکنون «علی» مولای اوست. سپس گفت: خداوندا! یار و یاور آن کس باش که یار و یاور علی باشد و بستیز با هرکس با او بستیزد دوست بدار هرکس علی را دوست بدارد و دشمن بدار هرکس او را دشمن بدارد یاری کن هرکس علی را یاری کند و بییاور گذار هرکس او را بییاور گذارد و همواره علی را محور همیشگی حق قرار بده الا حاضران! باید این امر را به هرکس که اینجا نبود برسانید... مورخ و مفسر و محدث معروف اهل سنت محمد بن جریر طبری (244 – 310 ق) در کتاب خود «الولایه فی طرق حدیث غدیر» این حدیث را با بیش از 70 سند و طریق نقل کرده است. علامه امینی هم در کتاب خود «الغدیر» این روایت را از 110 تن از صحابه، 84 تن از تابعان و 361 تن از عالمان و محدثان اهل سنت نقل کرده است. مناظرات مرحوم آیت الله العظمی حاج سید عبدالله طاهری شیرازی با علمای اهل سنت در مکه و مدینه مرحوم آیت الله شیرازی از علمای برجسته شیعه و حوزه علمیه نجف بودند که در سال 1361 هجری قمری به قصد زیارت خانه خدا به مکه معظمه مشرف شدند و در ضمن ادای مناسک حج، گفتگوها و بحثهایی با اهل تسنن انجام داده که پس از مراجعت به نجف اشرف بنا به تقاضا و اصرار برخی از علمای شیعه، این گفتگوها به صورت کتابی با عنوان «الاحتجاجات العشره دلیلهای دهگانه» جمع آوری شده که من بخش هایی کوتاه از این کتاب ارزشمند را برای استفاده همه دوستان شیعه و سنی اینجا مینویسم: اگر بعد از پیامبر اسلام، پیامبر دیگری بود، او چه کسی بود؟ از من پرسید : شما درباره این حدیث چه میگوئید که مضمون آن اینست پیامبر فرمود:«لو کان نبی غیری لکان عمر: اگر بعد از من پیامبری بود، او عمر بود» گفتم: این حدیث را هرگز پیامبر (ص) نفرموده و نسبت دادن آن به آن حضرت دروغ محض است. گفت: چرا و به چه علت؟ گفتم: شما درباره حدیث «منزله» چه میگوئید؟ آیا این حدیث بین ما و شما از مسلمات هست یا نه که رسول خدا فرمود: «یا علی انت بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی: ای علی! نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسی است جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود» (این حدیث مورد اتفاق شیعه و سنی است و در کتابهای معتبر اهل تسنن مانند صحیح مسلم ج 3 ص 236 و صحیح بخاری ج 2 ص 185 و مسند احمد بن حنبل ج 1 ص 98 و 118 و ... ذکر شده است) گفت: آری این حدیث به عقیده ما مسلم و غیرقابل تردید است. گفتم: این حدیث به دلالت التزام، حاکی از آنست اگر پیامبری بعد از پیامبر اسلام میبود، حتما علی بود. روی این اساس حدیثی که شما گفتید دروغ محض بوده زیرا قبول کردید که حدیث منزله از احادیث مسلم میباشد. به چه دلیل متعه (صیغه) حرام است؟ آنگاه پرسید آیا شما شیعیان، متعه میکنید؟ آیا چنین عقدی را جایز میدانید؟ گفتم: آری و آنرا جایز میدانیم. گفت: به چه دلیل؟ گفتم: به دلیل همان حدیث معروفی که شما از «عمر» نقل میکنید که او گفت:«دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود که من آنها را حرام کردم و هرکس مخالفت کند، مجازات خواهد شد» خود این حدیث صرف نظر از ادله مسلم دلالت دارد که «متعه» در زمان رسول خدا جایز و حلال بود و فقط عمر آنرا حرام کرده است. اینک از شما میپرسم که عمر به چه دلیل و به چه مجوزی، آنرا حرام کرد؟ آیا بعد از وفات پیامبر، عمر به پیامبری رسید و خداوند به او چنین وحی کرد؟ آیا وحی بر او نازل میشد؟ چرا حرام کرد با اینکه طبق احادیث مسلم و متواتر، حرام محمد تا روز قیامت حرام است و حلال او تا روز قیامت حلال است؟ آیا این موضوع بدعت نیست؟ مساله سب و بدگویی خلفاء سومین پرسش او که به بصورت اعتراض پرسید این بود که «معروف و مشهور است که شیعیان سب و بدگوئی خلفا را جایز میدانند. آیا این روش صحیح است؟ و به چه دلیل آنانرا سب و دشنام میدهند؟» گفتم:آری بیشتر عوام شیعه آنها را سب میکنند. ولی علما و دانشمندان شیعه در این مساله اختلاف دارند. بعضی از آنها سب کردن و بدگوئی خلفا را جایز میدانند. گفت: چرا و به چه دلیل؟ گفتم: آیا سب و دشنام حضرت علی بن ابیطالب با اینکه داماد و پسرعموی پیامبر و شوهر فاطمه زهرا و پدر حسن و حسین بود و آنهمه گفتار از رسول خدا در حق و مقام او شنیده شده، جایز است؟! گفت: نه هرگز جایز نیست. گفتم: پس چرا معاویه، آن حضرت را سب کرد و دستور اکید داد تا مسلمانان در تمام بلاد آن جناب را سب کنند؟ آیا اگر شما در آن عصر بودید، معاویه و کسانی را که بر علی دشنام می دادند، نمیکشتید و آنها را لعن نمیکردید؟ گفت: نه، ما آنها را نمیکشتیم و لعنت هم نمیکردیم. گفتم: چرا؟ با اینکه گفتی بدگوئی از علی جایز نیست. لابد میگوئید معاویه مجتهد بوده و اجتهاد کرد و از روی اجتهاد خود گفت سب علی جایز است گرچه در اجتهاد خود خطا کرده باشد! گفت:آری ما اعتقاد داریم که معاویه از روی اجتهاد با علی مخالفت کرد و با او دشمنی کرد! گفتم: اولا من هم میگویم علما و مجتهدین شیعه از روی اجتهاد گفتند سب خلفا جایز است و عوام شیعه هم از این علما تقلید میکنند. پس به چه دلیل شیعیانی که خلفا را سب میکنند قتل آنها را واجب میدانید و در برابر سب کنندگان بر علی سکوت میکنید؟! ثانیا معاویه سب و لعن علی (ع) را به یک سنت تبدیل کرد و این سنت او هشتاد سال ادامه داشت، با این وجود چرا از مقام معاویه در بین شما اهل تسنن چیزی کاسته نشد؟ با اینکه دشمنی معاویه با امام علی و امام حسن (ع) غیرقابل انکار است . همچنین در حدیث متواتر از رسول خدا نقل شده است:«من آذی علیا فقد آذانی: هر کس علی را بیازارد، مرا آزرده است» و قرآن هم میفرماید:«ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره: آنانکه خدا و رسولش را بیازارند، در دنیا و آخرت لعنت خداوند بر آنها باد» (احزاب 57) آیا سجده بر مهر یا سنگ، شرک است؟ روزی در مسجد النبی پس از انجام نماز صبح در روضه مقدسه نشسته بودم. یک مرد شیعی آمد و در طرف چپ من ایستاد و مشغول نماز شد. سمت راست من دو نفر که ظاهرا مصری بودند به ستون تکیه داده بودند و به مرد شیعی نگاه میکردند. آن مرد در بین نماز مهری را در دست داشت تا بر آن سجده کند. یکی از آن دو نفر گفت:«این عجمی را نگاه کن میخواهد بر سنگ سجده کند» وقتی که مرد شیعی رکوع کرد و به طرف سجده رفت، فورا یکی از آن دو بلند شد به قصد آنکه مهر را از از دست نمازگزار بگیرد. من دستش را گرفتم و گفتم: چرا نماز مرد مسلمانی را باطل میکنی؟ گفت: او میخواهد روی سنگ سجده کند. گفتم: چه مانعی دارد؟ من هم بر سنگ سجده میکنم. گفت: چرا؟ گفتم: او پیرو مذهب جعفری هست. من هم جعفری مذهب هستم. آیا جعفر بن محمد(ع) را میشناسی؟ گفت:آری گفتم:او از اهل بیت پیامبر است. او رئیس و پیشوای مذهب ماست و میگوید سجده بر این فرشها و زیلوها جایز نیست و ما باید بر چیزهایی که از اجزا زمین هست، سجده کنیم. مرد سنی کمی سکوت کرد و سپس گفت: دین یکی است و نماز هم یکی است. گفتم: اگر دین یکی است و نماز یکی است، پس چرا شما اهل تسنن هنگام قیام به چهار شکل نماز میخوانید؟ بعضی از شما (مالکی) دستهای خود را آزاد میگذارید و بعضی از شما دستها را بر سینه و بعضی هم بر شکم میچسبانید؟ چرا با آنکه دین یکی است و نماز هم یکی است هر یک از شما پیروان مذاهب چهارگانه به شکلی نماز میخوانید؟ آیا ابوحنیفه یا شافعی یا مالک و یا احمد بن حنبل اینچنین نگفتهاند؟ گفت آری آنها چنین گفتهاند. گفتم: جعفر بن محمد الصادق (ع) رئیس مذهب ماست. او از اهل بیت پیامبر است. امام صادق (ع) کمتر از ابوحنیفه و دیگران نیست. او به ما فرموده که باید سجده بر اجزا زمین باشد و بر فرش و پنبه سجده کردن جایز نیست. این اختلاف ما و شماست، همچنانکه شما هم در کیفیت دستها در حال نماز با یکدیگر اختلاف دارید. و این اختلافات مربوط به فروع دین است و به اصول دین مربوط نیست و هیچ ربطی به «شرک» ندارد. (پس چرا به این مسلمان بخاطر نحوه نماز خواندنش نسبت شرک دادید؟) سخن که به اینجا رسید همه کسانی که شاهد مناظره و گفتگوی ما بودند، مرا تصدیق کردند و آن مرد هم ساکت شد. اهانت دجالان به حضرت علی (ع) در آستانه فرا رسیدن شهادت مظلومانه دختر پیامبر ، فاطمه زهرا (س)، متاسفانه شاهد اهانت و توهینهای فراوان دجالانی هستیم که به دروغ نام خود را مسلمان و پیرو سنت رسول الله گذاشتهاند. اینان به زعم خودشان برای دروغ جلوه دادن شهادت حضرت فاطمه و نیز افسانه خواندن این ماجرای متقن تاریخی، اهانتهایی به علی (ع) و نیز فاطمه زهرا میکنند که زبان از بیان آن شرم دارد. و جالب اینکه در نوشتههای خود دائما شیعه را متهم میکنند که به اهل بیت توهین میکنند؟! بنده در این مطلب با اشاره به احادیث مجعولی که در کتاب این دجالان وجود دارد، خواهم نوشت که چه کسانی به خاندان رسول خدا و اهل بیت پیامبر توهین میکنند بزرگ جلوه دادن شخصیتها تئوری بزرگ جلوه دادن شخصیتها، یکی از مهمترین مسائلی است که در طرح اهل سنت آمده است. چرا که بر اساس آن توانستند امت را به سوی خط دیگری که دشمن اهل بیت است، سوق بدهند. اگر نبود آن مقامی که برای ابوبکر ساختند و او را بر تمام شخصیتهای امت برتری دادند و اگر نبود منزلتی که برای عمر درست کردند که گاهی مقامش را از مقام پیامبر نیز بالاتر دانستند و اگر نبود مقام عایشه و ابوهریره و ابن عمر، و اگر نبود تئوری عدالت صحابه و عشره مبشره، هرگز مقام امام علی اینقدر پایین نمیآمد و هرگز درجه ابوذر و سلمان و عمار و حذیفه و دیگر یاران و شیعیان علی کاسته نمیشد. آری نصوصی که درباره حضرت علی(ع) وارد شده است، تمام اقوال و روایات دیگری را که درباره ابوبکر و عمر و عثمان، عایشه و دیگران نقل شده است، ویران و منهدم میکند. از اینجا بود که این قوم به خاطر پر کردن نقصی که در نصوص بود و شخصیتشان را تایید نمیکرد، به تئوری اجماع و عدالت، روی آوردند. زیرا با اجماع توانستند روایاتی را مطرح کنند که دیگران را در برابر امام علی، مقام والا ببخشند! هدف از بزرگ جلوه دادن اینان، وادار کردن امت بود که پیروی از افراد خاصی نماید و از سوی دیگر امت را بقبولانند که اشخاص معینی را رد کند و به فراموشی بسپارد. کوچک کردن شخصیت امام علی اینان به بزرگ کردن شخصیتهای خود بسنده نکردند، بلکه تمام سعی و تلاششان را به کار بردند که امام علی را کوچک و تحقیر کرده و ازمقام و منزلتش بکاهند و از این روی روایاتی را از زبان رسول خدا نقل کردند که علی را بیارزش جلوه داده و امت را قانع میکند که به همان منزلتی که خود برایش وضع کردند اکتفا کند. بخاری نقل میکند که رسول خدا بر منبر رفت و گفت: « فرزندان هشام بن مغیره از من اجازه گرفتند که دخترشان را به ازدواج علی بن ابیطالب درآورند. من هرگز اجازه نمیدهم اجازه نمیدهم اجازه نمیدهم مگر این که فرزند ابوطالب دخترم را طلاق دهد. چرا که فاطمه پاره تن من است هر که او را اذیت کند مرا اذیت کرده و هر که او را نگران کند مرا نگران کرده است» در روایت دیگری علی دختر ابوجهل را با وجود فاطمه در منزلش، خواستگاری میکند! احمد بن حنبل روایت میکند: رسول خدا بر علی و فاطمه وارد شد و آنها را برای نماز بیدار کرد. سپس به خانهاش بازگشت و مقداری از شب را نماز شب خواند اما صدایی از آنها نشنید. دوباره بازگشت و بیدارشان کرد و گفت برخیزید و نماز بخوانید. علی نشست و با دستانش چشمش را مالید و گفت به خدا قسم ما نمازی به جز نماز واجب نمیخوانیم. روحمان نیز در دست خدا اگر خواست بیدار میشویم!! ( یعنی لزومی ندارد که تو ما را برای نماز بیدار کنی!) رسول خدا ناراحت شد و از آنجا بیرون آمد و با دستش بر ران خود میزد و سخن علی را تکرار میکرد! ترمذی از علی نقل میکند که گفت : زیاد از من مذی خارج میشود از رسول خدا حکمش را پرسیدم گفت : منی غسل دارد و مذی فقط وضو دارد. و بخاری نقل میکند که علی و عباس بر عمر وارد شدند. عباس گفت یا امیرالمومنین بین من و این مرد قضاوت کن. نزاع آنها در مورد اموالی بود که از بنینضیر گرفته شده بود. پس علی و عباس شروع کردند به هم ناسزا گفتن و فحش دادن!! و ازمحمد بن حنفیه نقل میکند که گفت: از پدرم (علی) پرسیدم چه کسی برترین مردم است پس از رسول خدا ؟ گفت: ابوبکر و سپس عمر! پس گفتم تو چه میشوی؟ گفت : من تنها یک نفر از مسلمانانم! از این روایات و بسیاری دیکر از آنها به این نتایج میرسیم امام علی عمدا پیامبر را اذیت کرد و سخنش را گوش نکرد و نماز نخواند! امام علی با رسول خدا لجاجت کرد و درخواستش را برای خواندن نماز رد کرد! شهوت جنسی بر علی غلبه داشت! علی احکام وضو را نمیدانست! علی هیچ چیز از علم پیامبر را به ارث نبرده بود! علی خلافت ابوبکر و عمرو عثمان را اقرار میکرد! علی شهید نبود! مشروعیت علی برگرفته از مشروعیت عمر بود! ( چرا که عمر شهادت داد که پیامبر قبل از رحلت از علی راضی بود!!) علی سنت خلفای سه گانه پیش از خود را پذیرفته بود! علی به خاطر پول عموی رسول خدا را فحش داده بود! علی اعتراف کرد به برتری ابوبکر و عمر و عثمان بر خودش! یعنی اعتراف دارد به صحیح بودن خلافتشان! و این با روایاتی که خود اهل سنت نقل کردهاند و رخدادهای تاریخی کاملا مغایرت و تناقض دارد. پس نقل چنین روایاتی هیچ انگیزهای ندارد جز شکستن قداست امام علی در اذهان مسلمین و متزلزل ساختن مقام والایش در قلوب آنان. حال باید از آنان پرسید که: آیا این همان علی است که شب هجرت با وجود خطرات فراوان و برای حفظ جان رسول خدا در بستر ایشان خوابید؟ آیا این همان علی است که در جنگهای خندق و خیبر آنهمه از خود رشادت نشان داد؟ آیا این همان علی است که در جنگ احد با آنکه بسیاری از صحابه فرار کردند، او در کنار پیامبر ماند؟ آیا این همان علی است که رسول خدا او و فاطمه و حسنینش را برای مباهله با مسیحیان نجران با خود برد؟ آیا این همان علی است که پیامبر در حقش فرمودند : « علی همواره با حق است و حق هم با علی» آیا این همان علی است که در ماه رمضان و به هنگام عبادت در مسجد به شهادت رسید؟ افضلیت امام علی (ع) بر سایرین بسیاری از فضائل و مناقبی را که شیعیان درباره علی بن ابیطالب نقل میکنند دارای سند و مدارک واقعی است که در کتابهای صحیح و مورد اطمینان اهل سنت هم نوشته شده است و نه تنها از یک راه بلکه از راهها و سندهای گوناگون نقل شده است که دیگر جایی برای دودلی باقی نمیماند. بسیاری از اصحاب، روایتهای بیشماری را در فضائل امام علی نقل کردهاند تا آنجا که ابن حنبل میگوید:
« هیچ یک از اصحاب رسول خدا، دارای آنقدر فضائل زیاد نیست جز علی بن ابیطالب» ( مستدرک حاکم ج 3 ص 107- مناقب خوارزمی ص 3 و 19 – تاریخ الخلفا سیوطی ص 168 – صواعق المحرقه ص 72 – تاریخ ابن عساکر ج 3 ص 63 شواهد التنزیل حسکانی حنفی ج 1 ص 19)
قاضی اسماعیل و نسایی و ابوعلی نیشابوری هم می گویند: « روایتهایی با سندهای درست در حق هیچیک از اصحاب نیامده است، جز آنچه در حق علی (ع) آمده است.» ( ریاض النظره طبری ج2 ص 82 – صواعق المحرقه ابن حجر ص 118 و ص 72)
و این درحالی است که امویان مردم را در قلمرو حکومت اسلامی، وادار به دشنام و نفرین علی کرده و از ذکر هر فضیلتی برای او قدغن نموده و حتی نمی گذاشتند کسی نام علی را بر خود یا فرزندانش بگذارد و علیرغم این انکارها و مخالفتها، فضائل و مناقبش، جهان را فرا گرفته است. و در این باره امام شافعی میگوید:در شگفتم از مردی که دشمنان
«وقتی پیامبر اسلام میگوید فاطمه یکی از چهار زن بزرگ جهان است، وقتی که در برابر همه رنجها و پریشانیها و همه غمهای زندگی فاطمه، پیغمبر به او تسلی میدهد که «نمیخواهی بانوی همه زنان جهان باشی؟» اینها تعارف نیست که یک مرد به دخترش میگوید! پیغمبر چنین تعارفها را ندارد!... وقتی میگوید تو می توانی بانوی همه زنان جهان باشی، به معنای این نیست که تعارف کرده باشد و هم به معنای آن نیست که برای پیروان خود یک بت ساخته باشد که فقط او را بپرستند و یک معبود که ستایشش کنند و یک ممدوح که فقط مدحش را بگویند و یا یک قربانی که فقط عزاداری کنند؛ بلکه به عنوان یک سرمشق او را بشناسند و از روی زندگیاش درس بیاموزند و عمل کنند. این به معنای «سیده زنان عالم» است. چگونه میتوان آموخت؟ آنچه میخواهم بگویم درس آموختن از این شخصیت است. وقتی که مثلا مساله فدک در زندگی فاطمه مطرح است باید دید از آن چه میتوان آموخت؟ من قبلا گفتهام تکیه حضرت فاطمه برای پس گرفتن فدک فقط کوششی برای باز گرفتن یک مزرعه کوچک نیست. اینقدر نباید دعوت فاطمه و مبارزه فاطمه را کوچک کرد و تحقیر کرد. برای اینکه مبارزه برای پس گرفتن فدک، و اعلان غصب فدک بطور مداوم به عنوان نشان دادن نشانهای و مظهری از غصب و انحراف در رژیم حاکمی است که فاطمه با آن مخالف است. این یک نمونه سیاسی است برای نشان دادن همیشگی رژیمی که الان روی کار آمده و علیرغم تمام توجیهات دینی و وجهههای اصحاب، بر اساس حق و عدل و قانون و اسلام عمل نکرده است و نمونهاش فدک، که اگر یک تومان هم باشد، بزرگترین ارزش را دارد.... امروز نه فدک است و نه این تصادم هست و نه انتخابات سقیفه. خیال نکنید که یک موضوع تاریخی است، نه. این موضوعات زنده است و باید تکرار بشود، اما نه به عنوان موضوعات تکراری تاریخ که هر سال باید فقط یادآوری بشود بلکه به عنوان اینکه طرح شود و از آن درس گرفته شود. چه درسی؟ درسی که میتوان از بزرگترین مظهر مادری در تاریخ اسلام و نمونه اعلای یک زن در خانه، دارای همسر و پرورنده فرزند- آنچنان همسری و اینچنین فرزندانی- گرفت: چنین زنی که در تمام مدت عمرش از طفولیت تا ازدواجش و از ازدواجش تا مرگش، به عنوان یک عنصر مسئول در سرنوشت امت، فکر، عقیده، مبارزه و حق پرستی و همچنین در مقابل انحراف و در غصب و ستمی که در جامعهاش بوجود میآید، احساس مسئولیت میکند و در متن درگیریهای اجتماعی حضور دارد و تا لحظه مرگش خاموش نمینشیند، علیرغم اینکه میداند در این مبارزه پیروز هم نخواهد شد! همچنین امروز او میتواند زن مسلمان را بسازد. او به عنوان یک مادر در مرحلهای که دختری چون زینب میپرورد و پسرانی چون حسن و حسین (ع)، و به عنوان یک بعد دیگر زن متعالی و مثالی، همسر به عنوان کسی که در تنهاییها و سختیها ، نقشها و عظمتهای علی (ع) پا به پای اوست و همچنین به عنوان یک زن مسئول اجتماعی، کسی که از بدو تولد تا لحظهای که پدرش را تنها به زمین گذاشت و در غربت دفن شد و در خاموشی، باز یک لحظه از مبارزه نایستاد: در جبهه خارجی با کفر تا هجرت و در جبهه داخلی با انحراف و قتل تا لحظه مرگ، حتی بعد از مرگ نیز که: «علی مرا پنهان دفن کن تا بر گور من گرد نیایند و هم بر عزای من مراسمی برپا نکنند و بر من نماز نخوانند و مراسمی بپا ندارند تا به نام من قدرتی که هم اکنون بر روی کار آمده قدرت خود را توجیه دینی نکند» زنی که حتی مردن و دفن شدنش را میخواهد وسیلهای کند برای مبارزه در راه حق و محکوم کردن ابدی و همیشگی غصب. این است گونه امروز زن مسلمان بودن عشق اهل بیت همیشه در آثار و اشعار عارفان ما جلوهگری میکرد و میکند. مولوی جلالالدین محمد بلخی نمونهای عالی از عارفان و شاعران ایرانی است که در جای جای آثار او عشق و محبت اهل بیت پیامبر اکرم (ص) موج میزند. شعر زیر تنها قطرهای از دریای بیکران عرفان مولوی است که در آن، نام یکایک جانشینان پیامبر اسلام و فرزندان امام علی (ع) آمده است. لازم به ذکر است که بنده هیچ قضاوتی در خصوص شیعه یا سنی بودن مولوی نمیکنم(اگر چه در این مورد حرف بسیار است و مدارک زیادی نیز وجود دارد) اما حرف اصلی من اینست که محبت اهل بیت چراغی است که نور آن در دلهای همه مسلمین (چه شیعه و چه سنی) روشن بوده و هست: ای شاه شاهان جهان الله، مولانا علی ای نور چشم عاشقان الله، مولانا علی حمد است گفتن نام تو ای نور فرخ نام تو خورشید و مه هندوی تو الله، مولانا علی خورشید مشرق خاوری در بندگی بسته کمر ماهت غلام نیک پی الله، مولانا علی خورشید باشد ذرهای از خاکدان کوی تو دریای عمان شبنمی الله، مولانا علی موسی عمران در غمت بنشسته بد در کوه طور داود میخواندت زبور الله، مولانا علی آدم که نور عالم است عیسی که پور مریم است در کوی عشقت در هم است الله، مولانا علی داود را آهن چو موم قدرست نموده کردگار زیرا به دل اقرار کرد الله، مولانا علی آن نور چشم انبیا احمد که بد بدر دجا میگفت در قرب دنا الله، مولانا علی قاضی و شیخ و محتسب دارد به دل بغض علی هر سه شدند از دین بری الله، مولانا علی گر مقتدای جاهلی کردست در دین جاهلی تو مقتدای کاملی الله، مولانا علی شاهم علی مرتضی بعدش حسن نجم سما خوانم حسین کربلا الله، مولانا علی آن آدم آل عبا دانم علی زین العباد هم باقر و صادق گوا الله، مولانا علی موسی کاظم هفتمین باشد امام و رهنما گوید علی موسی الرضا الله، مولانا علی سوی تقی آی و نقی در مهر او عهدی بخوان با عسکری رازی بگو الله، مولانا علی مهدی سوار آخرین بر خصم بگشاید کمین خارج رود زیر زمین الله، مولانا علی تخم خوارج در جهان ناچیز و ناپیدا شود آن شاه چون بیدار شود الله، مولانا علی دیو و پری و اهرمن، اولاد آدم مرد و زن دارند این سر در دهن الله، مولانا علی اقرار کن اظهار کن مولای رومی این سخن هر لحظه سر من لدن الله، مولانا علی ای شمس تبریزی بیا بر ما مکن جور و جفا رخ را به مولانا نما الله، مولانا علی عید غدیر از اعیاد بزرگ اسلامی است که ملتهای مسلمان در روزگارهای گذشته به بزرگداشت آن و تجلیل مراسم آن اهتمامی بسزا داشتند. در سخنان ابوریحان بیرونی و عبدالملک ثعالبی و ابن طلحه شافعی و ابن خلکان و ... به این موضوع اشاره شده است. ابوریحان بیرونی میگوید: عید غدیر از جمله عیدهایی است که اهل اسلام، مراسم آنرا برگزار میکنند.(آثار الباقیه ص 334 ) علامه امینی در کتاب خود، فصلی را با عنوان عید الغدیر فی الاسلام اختصاص داده و از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده است که فرمودند: برترین عیدهای امت من، عید غدیر خم است(الغدیر ج 1 ص 283) مدارک حدیث غدیر: کتابهای حدیث و تفسیر و کلام و عقاید و سیره و لغت عالمان اهل سنت مملو است از احادیث و ماجرای غدیر و مسلم بودن واقعه غدیر، حقیقتی است انکارناپذیر. به گفته عالم سنی مشهور، ضیاءالدین مقبلی صنعانی مکی(1047-1108): اگر حدیث غدیر صابت و معلوم نباشد، پس در اسلام هیچ ثابت و معلومی وجود ندارد!... علامه امین در کتاب ارزشمند الغدیر، هنگامی که به ذکر اسناد غدیر از کتب اهل سنت میپردازد، آنرا از 110 تن از صحابه و 84 تن از تابعان و 361 تن از عالمان و محدثان اهل سنت نقل کرده است که به تعدادی از آنها اشاره میکنیم: راویان غدیر از صحابه: 1- ابوبکر بن ابی قحافه 2- سعد بن عباده انصاری 3- خالد بن ولید مخزومی 4- عمر بن خطاب 5- ابی بن کعب انصاری 6- ابوذر غفاری 7- عبدالرحمن بن عوف 8- عباس بن عبدالمطلب 9- عبدالله بن مسعود 10 - مقداد بن عمرو کندی 11- عثمان بن عفان 12 - حذیفه بن یمان یمانی 13- زبیر بن عوام 14-سلمان فارسی 15- طلحه بن عبیدالله 16- خزیمه بن ثابت انصاری 17- عمار یاسر 18- عمرو بن عاص 19- زید بن ثابت انصاری 20- ابو ایوب انصاری 21- سعید بن زید قرشی 22- عمرو بن حمق خزاعی 23- عمران بن حصین خزاعی 24- اسامه بن زید بن حارثه 25- سعد بن ابی وقاص 26- عایشه 27- سمره بن سعد انصاری 28- قیس بن سعد انصاری 29- ابو سعید خدری 30- زید بن ارقم 31- عبدالله بن عباس 32- عدی بن حاتم 33- براء بن عازب 34- عبدالله بن عمر 35 - جابر بن عبدالله انصاری 36- سلمه بن عمرو اسلمی 37- مالک بن حویرث لیثی 38- سهل بن سعد ساعدی 39- انس بن مالک 40- ابوالطفیل عامر بن واثله راویان غدیر از تابعان: 1- سعید بن وهب کوفی 2- ابومریم بن حبیش اسدی 3- ابوسلمه بن عبدالرحمان بن عوف 4- سعید بن مسیب 5- سعید بن جبیر 6- ابوصالح مدنی 7-عامر بن سعد بن ابی وقاص 8- ضحاک بن مزاحم هلالی 9-سالم بن عبدالله بن عمر 10-طاووس بن کیسان یمانی 11- ابو نجیح یسار ثقفی 12- حکم بن عتیبه کوفی 13- عدی بن ثابت انصاری 14- عمرو بن مره کوفی 15- حبیب بن ابی ثابت اسدی 16- سلمه بن کهیل حضرمی 17- ابواسحاق سبیعی 18- علی بن زید بصری 19- یزید بن ابی زیاد کوفی 20- ابوبکر مخزومی راویان حدیث غدیر از علما و محدثان اهل سنت:(برای آگاهی از نام کلیه محدثان اهل سنت که حدیث غدیر را در کتب خود ذکر کرده اند به کتاب الغدیر مراجعه نمایید) 1- عمرو بن دینار جمحی مکی 2- حافظ ابوهشام ضبی کوفی 3- حافظ عبدالملک عرزمی 4- حافظ محمد بن اسحاق (صاحب سیره نبوی )5- حافظ ابن لهیمه مصری 5- حافظ ابن لهیعه مصری 6- حافظ وکیع بن جراح کوفی 7- محمد بن ادریس شافعی 8- حافظ عبدالرزاق صنعانی9- حافظ ابو عبید هروی 10- حافظ ابن راهویه مروزی 11- احمد بن حنبل شیبانی 12- حافظ محمد بن اسماعیل بخاری (صاحب صحیح) 13- حافظ احمد بن منصور بغدادی (صاحب مسند) 14- حافظ ابن ماجه قزوینی (صاحب سنن) 15- حافظ ابو عیسی ترمزی (صاحب صحیح) 16- حافظ ابو عبدالرحمان نسایی (صحاب سنن)17- حافظ ابویعلی موصلی 18- محمد بن جریر طبری 19- حافظ علی دارقطنی 20- حافظ ابن زولاق مصری 21- قاضی ابوبکر باقلانی 22- حافظ محمد حاکم نیشابوری (صاحب المستدرک علی صحیحین) 23- ابواسحاق ثعلبی 24- حافظ ابوبکر خطیب بغدادی 25- ابوالحسن واحدی نیشابوری 26- حافظ ابو محمد فراء بغوی 27 - حافظ ابن عساکر دمشقی 18- فخرالدین رازی 29- ابوعبدالله یاقوت حموی 30- حافظ ابوالحسن ابن اثیر جزری و... اسناد بی شمار حدیث غدیر - حافظ ابن حجر هیتمی میگوید: در روایات احمد بن حنبل، 30 تن از صحابه پیامبر این حدیث را روایت کردهاند.( الغدیر ج 1 ص 300) - محمد بن جریر طبری - محدث و مفسر و مورخ مشهور- 75 سند برای این حدیث آورده است. (الغدیر ج 1 ص 153) - حافظ ابوالعلاء همدانی میگوید: من حدیث غدیر را با 250 سند و طریق نقل میکنم. (الغدیر ج ص 158) -- محمد عبدالغنی حسن، ادیب و ناقد معروف مصری ،شاعر اهرام و مولف کتابهایی چند از جمله کتاب اعلام من الشرق، میگوید: واقعه غدیر از حقیقتهای مسلم است که جای جدل درباره آن نیست و صحت غدیر تقریبا مورد اجماع اهل سنت و شیعیان است. و این حدیث از نظر صحت و تواتر و استحکام سند، به پایه ای رسیده است که نیازی به اثبات و تایید اشخاص ندارد. (الغدیر ج 1) - عبدالفتاح عبدالمقصود نویسنده و محقق مصری و استاد دانشگاه اسکندریه، می گوید: حدیث غدیر، بدون شک حقیقتی است که دستخوش باطل نمی شود، فروزان است، درخشان است، چون روشنایی روز و خود یکی از حقایق جوشنده الهام است که از سینه پیامبر جوشیده است... معنای مولاء پس از گذشت قرنها از روز غدیر، پس از آنکه در آن اجتماع عظیم همه حاضران از کلمه مولی در خطبه غرای پیامبر، امامت و اولویت و رهبری را درک کردند و در حضور پیامبر همه با علی بیعت کردند و پس از آنکه حسان بن ثابت، از این لفظ معنی پیشوایی را فهمید و در شعر خود سرود و پس از آنکه جمع فراوانی از علمای اهل سنت روز غدیر را روز نصب امام و تعیین خلیفه از سوی پیامبر اکرم دانسته و بدان تصریح کردند( الغدیر ج 1 از ص 391 به بعد) و پس از اعتراف عمر و ابوبکر و عثمان و معاویه و ... بدان واقعه تارخی و پس از اینها همه، یکی از متکلمین شبهه ای ایجاد کرد که مقصود از مولی، دوست و یاور و پسرعمو است! و جالب آنکه مامون عباسی به دانشمندان مجلس خود میگوید: این موضوع که به بچهای روا نیست نسبت داده شود، چطور به پیامبر نسبت میدهید که مرادش از مولی در آن هنگامه پهناور و با آنهمه مقدمات، پسر عمو و امثال آن باشد؟ و جالب آنکه اشکال کنندگان نه عرب بودهاند و نه حق قضاوت در لغت عرب داشتهاند....علامه امینی در باره معنای مولی نیز با همان پژوهش پیگیری علمی ویژه خویش نام بیش از 40 نفر از عالمان اهل سنت و واژه شناسان و مفسران سلف را نام برده است که مولی را به معنی اولی (اولی به تصرف و صاحب حق ولایت ) دانسته اند از جمله آنها : 1- محمد بن سائب کلبی، مفسر نسابه 2- یحیی بن زیاد فرا، 3- ابو عبیده معمر بن مثنی بصری 4- ابوالحسن اخفش 5- ابوزید بن اوس 6- ابوالعباس ثعلب شیبانی 7- ابوبکر انباری 8- علی بن عیسی رمانی 9- ابوالحسن واحدی 10- حسین بن مسعود 11- ابوالبقا عکبری 12- جارالله زمخشری 13- علاءالدین خازن بغدادی 14-جلال الدین محلی شافعی 15- شهاب الدین خفاجی حنفی و ... شاعران غدیر : از دلایل مهم و روشن درباره معنای واژه مولی، فهم و کاربرد شاعران غدیر است. زیرا این شاعران بطور عمده از شخصیتهای برجسته و از پشتوانههای زبان و ادبیات عرب بودهاند. اینک نام شماری از آنها: 1- حسان بن ثابت انصاری 2- کمیت بن زید اسدی 3- سید حمیری 4- سفیان عبدی کوفی 5- ابو تمام طایی 6- دعبل خزاعی 7- ابن الرومی بغدادی 8- مفجع بصری 9- ابوالقاسم صنوبری حلبی 10- قاضی ابوالقاسم تنوخی 11- ابوالقاسم زاهی بغدادی 12- ابوفراس حمدانی 13- ابوالفتح کشاجم فلسطینی 14- ناشی صغیر بغدادی 15- ابن حجاج بغدادی 16- ابو حامد انطاکی 17- ابن حماد عبدی کوفی 18- ابوالعلاء سروی 19- شریف مرتضی علم الهدی 20- مهیار دیلمی بغدادی 21- شریف ابوالحسن رضی موسوی 21- ابوالعلای معری 22- ابن منیر طرابلسی 23- صفی الدین حلی 24- ابن جابر اندلسی و ... مطلب جامعی از مرحوم علامه عسکری در خصوص توسل به پیامبر اکرم (ص) از دیدگاه اهل سنت: برخى از مسلمانان در بحث از صفات انبیاء علیهم السلام گویند: تبرک جستن به آثار انبیاء علیهم السلام و عبادتگاه گرفتن محل قبر ایشان شرک است . مجلس بزرگداشت تولد ایشان و تولد اولیاء معصیت و بدعت حرام است . و در یک کلام ، توسل به خدا به وسیله غیر خدا، در حد شرک است . و وسیله قرار دادن رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از وفات آن حضرت ، مخالف شرع اسلام است . مخالفان این گروه در پاسخ چنین استدلال مى کنند که : الف - تبرک جستن به آثار پیامبر صلى الله علیه و آله :در همه کتب حدیثى با نقل متواتر آمده است که : صحابه رسول خدا صلى الله علیه و آله در زمان حیات ایشان با مباشرت و خواسته خود آن حضرت به آثار او تبرک مى جستند. چنان که پس از وفات ایشان نیز، این روش را ادامه دادند. برخى از دلایل ایشان چنین است : تبرک جستن به آب دهان پیامبر صلى الله علیه و آله در صحیح بخارى (1) از سهیل بن سعد روایت کند که رسول خدا صلى الله علیه و آله در جنگ خیبر فرمود: فردا این پرچم را به دست کسى خواهم داد که خداوند خیبر را به دست او مى گشاید، او دوستدار خدا و رسول خداست و خدا و رسول خدا صلى الله علیه و آله دوستدار اویند. راوى گوید: مردم آن شب را به سختى سپرى کردند تا بدانند پرچم به دست کدامین آنها داده خواهد شد. بامدادان همگى به نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمدند و هر یک امید آن داشت که پرچم به او داده شود که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: على کجاست ؟ گفته شد: یا رسول خدا صلى الله علیه و آله او از درد چشمانش مى نالد. پیامبر به دنبال او فرستاد تا حاضر شد، و دو چشم او را با آب دهان شفا بخشید، بگونه اى که گویا دردى وجود نداشته است ... تا آخر حدیث .(2) این روایت در صحیح مسلم از قول سلمه بن اکوع چنین است : گوید: نزد على آمدم و او را که دچار درد چشم بود با خود مى کشیدم تا نزد رسول خدا خدایش آوردم . آن حضرت با آب دهان چشمانش را شفا بخشید و پرچم را به دست او داد.(3) تبرک جستن به وضوى رسول خدا صلى لله علیه و آله : در صحیح بخارى از انس بن مالک روایت کند که گفت : وقت نماز عصر فرا رسید و مردم براى وضو به جستجوى آب پرداختند و آن را نیافتند. پیامبر صلى الله علیه و آله با ظرف وضو سررسید و دست خود را در آن نهاد و به مردم فرمود وضو بگیرند. ناگهان دیدم آب از سر انگشتان آن حضرت همچون چشمه مى جوشید و مردم تا آخرین نفر از آن وضو گرفتند. (4) و در روایت دیگرى از جابر بن عبدالله گوید:من با پیامبر صلى الله علیه و آله بودم که وقت نماز عصر فرا رسید و ما جز اندکى آب نداشتیم . آن را در ظرفى ریختند و نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آوردند. ایشان دست خود را در آن فرو بردند و انگشتان خود را باز کردند و فرمودند: وضو گیرندگان بشتابند که خداوند برکت افزاید. ناگهان دیدم آب از میان انگشتان آن حضرت مى جوشید تا آنگاه که مردم وضو گرفتند و نوشیدند، و این معجزه چنان در من اثر کرد که دیگر دچار تردید نگشتم و دانستم که این عین برکت است . به جابر گفتند: شما در آن روز چند نفر بودید؟ گفت : یک هزار و چهارصد نفر! و در روایت دیگرى ، پانصد نفر.(5) تبرک جستن به موى پیامبر صلى الله علیه و آله :مسلم در صحیح خود روایت مى کند که : رسول خدا صلى الله علیه و آله به منى آمد و پس از رمى جمرات و قربانى کردن ، سر خود را تراشید و آن را به مردمان داد. و در روایت دیگرى گوید: آن حضرت سرتراش را فرا خواند و پس از تراشیدن موها، آنها را به اباطلحه داد. رواى گوید: او نیز آنها را میان مردم تقسیم کرد. (6)و نیز از انس بن مالک روایت کند که گفت :رسول خدا صلى الله علیه و آله را دیدم که سر مى تراشید و صحابه آن حضرت دور او را گرفته بودند تا هر مویى که فروافتد در دست یکى از آنان قرار گیرد. (7)و در کتاب اسد الغابه در شرح حال خالد بن ولید گوید:خالد بن ولید که در نبرد با ایرانیان و رومیان نقش ویژه و برجسته اى داشت به هنگام فتح دمشق در شب کلاه ى که با آن مى جنگید، تار مویى از رسول خدا صلى الله علیه و آله از رسول خدا صلى الله علیه و آله را قرار داده بود که به برکت آن فتح و ظفر مى جست و همیشه پیروز بود.همچنین در شرح حال او در اصابه و مستدرک حاکم گویند:خالد بن ولید در نبرد یرموک شب کلاه خویش را گم کرد و دستور داد آن را بجویند. ابتدا آن را نیافتند، ولى دوباره جستجو کردند و آن را یافتند و دیدند شب کلاهى کهنه و مندرس است . خالد گفت : رسول خدا صلى الله علیه و آله در سالى عمره به جاى آورد و سر تراشید. مردمان به جمع آورى موهاى آن حضرت پرداختند و من در گرفتند موى پیشانى بر آنان سبقت گرفتم و آن را در این شب کلاه نهادم و اکنون در هیچ نبردى حاضر نمى شوم که این شب کلاه با من باشد مگر آنکه پیروزى نصیب من مى گردد. (8)و در صحیح بخارى روایت کند که : تارهاى از موى پیامبر صلى الله علیه و آله نزد ام سلمه زوجه رسول خدا صلى الله علیه و آله بود که هرگاه کسى را چشم زخمى مى رسید ظرف آبى خدمت ایشان مى فرستاد تا آن موها را در آن فرو کند و آسیب دیده را شفا بخشد.(9)عبیده گوید: اگر یک تار موى پیامبر نزد من باشد از همه دنیا و هر چه در آن است نزد من محبوب تر است . (10) تبرک جستن به لباس پیامبر صلى الله علیه و آله : عبدالله خادم اسماء دختر ابوبکر گوید: بانوى من اسماء جبه و روپوش بلندى با نشان هاى سبز به من نشان داد و گفت : این جبه را رسول خدا صلى الله علیه و آله مى پوشید و ما آن را مى شوییم و از آن شفا مى گیریم . (11)و در صحیح مسلم گوید: این جبه رسول خدا صلى الله علیه و آله است . سپس جبه اى بلند و خسروانه بیرون آورد که جادکمه ها و چاکهاى آن از حریر و دیباج بود و گفت : این جبه نزد عایشه بود تا از دنیا رفت و پس از او به من رسید. پیامبر صلى الله علیه و آله آن را مى پوشید و ما آن را مى شوییم تا بیماران به وسیله آن بهبود یابند.(12) تبرک جستن به تیر و پیکان پیامبر صلى الله علیه و آله :بخارى درباره صلح حدیبیه روایت کرده و گوید:رسول خدا صلى الله علیه و آله با سپاهیان خود در انتهاى حدیبیه بر سر چاهى کم آب فرود آمدند مردم به سوى آن شتافتند و با سرعت آب آن را کشیدند و اندکى بعد از تشنگى به رسول خدا صلى الله علیه و آله شکوه کردند. پیامبر صلى الله علیه و آله تیرى از تیردان خود بیرون کشید و فرمود تا آن را در درون چاه قرار دهند. پس به خدا سوگند پیوسته جوشید و آنان را سیراب کرد تا از آنجا کوچ کردند.(13)تبرک جستن به جاى دست پیامبر صلى الله علیه و آله : در کتاب اصابه و مسند احمد در شرح حال حنظله روایتى است که فشرده آن چنین است :حنظله گوید: جد من مرا خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله برد و گفت : من پسرانى بزرگ و کوچک دارم که این کوچکترین آنهاست . براى او دعا بفرمایید. پیامبر صلى الله علیه و آله دستى بر سر او کشید و فرمود: خداوند سعادتت افزاید. یا: او سعادتمند است . راوى گوید:با چشم خود دیدم که بیماران صورت باد کرده یا حیوانات پستان ورم کرده از نزد حنظله مى آوردند و او بر دست خود آب دهان مى زد و با بسم الله آن را به سر خود مى کشید و مى گفت : این جاى دست رسول خدا صلى الله علیه و آله است . سپس محل ورم کرده را مسح مى کرد و به گفته راوى ، ورم برطرف مى شد.(14) و در عبارت اصابه آمده است :حنظله بسم الله مى گفت و دستش را بر سر خود که جاى دست رسول خدا صلى الله علیه و آله بود مى نهاد و آن را مسح مى کرد و سپس بر محل ورم کرده مى کشید و آماس آن بر طرف مى شد. بارى ، برکت و فرخندگى همچون نور خورشید و عطر شکوفه از رسول خدا صلى الله علیه و آله به اطراف او پراکنده مى شد؛ و در کودکى و بزرگى ، در سفر و حضر، در شب و روز، هیچ گاه از آن حضرت جدا نگردید. چه آنگاه که در خیمه حلیمه سعدیه مادر رضاى خود بود، و چه در سفر شام براى تجارت ، یا در خیمه ام معبد در حال هجرت ، یا در مدینه در کسوت قیادت و رهبرى و حکومت . و بدیهى است که آنچه را ما در اینجا آوردیم نمونه اى از انواع است و ما هرگز درصدد آمار و احصاء نبوده ایم . زیرا، احصاى همه در توان هیچ پژوهشگرى نگنجد. و آنچه بیان شد براى دارندگان قلب سلیم و گوش شنوا و دل آگاه بسنده باشد.در بخش بعد موضوع شفاعت خواهى و وسیله قرار دادن پیامبر صلى الله علیه و آله به درگاه خداى متعال را بررسى کرده و سپس - به یارى خدا - به منشاء اختلاف درباره ویژگیها و امتیازات رسول خدا صلى الله علیه و آله بر سایر مردمان مى پردازیم . ب - وسیله قرار دادن پیامبر صلى الله علیه و آله نزد خدا وتوسل به آن حضرت :معتقدان به جواز و مشروعیت توسل به رسول خدا صلى الله علیه و آله و وسیله قرار دادن آن حضرت به درگاه خداوند متعال در همه دورانها، مى گویند:این گونه توسل پیش از خلقت رسول خدا صلى الله علیه و آله و در زمان حیات و بعد از وفات آن حضرت با رضاى الهى انجام گرفته است و همچنان تا روز قیامت نیز، به دلایل زیر، ادامه مى یابد: نخست - توسل به رسول خدا صلى الله علیه و آله قبل از خلقت : گروهى از راویان حدیث از جمله حاکم نیشابورى در کتاب مستدرک خود از قول عمر بن خطاب روایت کنند که ، آدم هنگامى که دچار آن لغزش گردید، عرض کرد: پروردگار! از تو مى خواهم که به حق محمد و آل محمد مرا ببخشى . خداوند سبحان فرمود: اى آدم ! تو محمد را چگونه شناختى در حالى که من هنوز او را نیافریده ام ؟عرض کرد: پروردگارا! هنگامى که مرا به دست قدرت خود آفریدى ، و از روح خودت در من دمیدى ، سر که برداشتم دیدم بر ستونهاى عرش نوشته شده : الا الله الا الله محمد رسول خدا الله . پس دانستم که تو نام کسى جز محبوب ترین آفریده ات را کنار نام خود قرار نمى دهى خداوند فرمود: راست گفتى اى آدم ! او محبوب ترین آفریده هاى من است . مرا به حق او بخوان که تو را بخشیدم . و اگر محمد نبود تو را نمى آفریدم .این حدیث را طبرانى نیز در کتاب خود آورده و بر آن افزوده : و او آخرین پیامبر نسل توست .(15)و در تفسیر این آیه شریفه :و لما جاء هم کتاب من عندالله مصدق لما معهم و کانوا من قبل یستفتحون على الذین کفروا فلما جاء هم ما عرفوا کفروا به فلعنه الله على الکافرین (16)و هنگامى که از سوى خدا کتابى به سویشان آمد که تصدیق کننده کتاب آنان است ، و آنها خود پیش از این - به نام آورنده آن - بر کفار پیروزى مى جستند. حال که همان شناساى ایشان به سویشان آمده به آن کافر شدند. پس لعنت خدا بر کافران باد.محدثان و مفسران در تفسیر این آیه روایت کرده اند که : یهود مدینه و خیبر پیش از بعثت هرگاه با همسایگان عرب و مشرک خود از قبیله اوس و خزرج و غیر ایشان ، مى جنگیدند، به نام رسول خدا صلى الله علیه و آله که در تورات یافته بودند بر آنان پیروزى مى جستند و پیروز مى شدند و علیه کفار دعا مى کردند و مى گفتند: پروردگارا! به حق نبى امى از تو مى خواهیم که ما را بر آنها پیروز گردانى . یا مى گفتند: پروردگارا! به نام نبى خودت ما را بر آنها پیروز گردان . (17)اما هنگامى که کتاب خداوندى ، قرآن کریم و تصدیق کننده تورات و انجیل به وسیله کسى که او را به خوبى و بى تردید مى شناختند، یعنى محمد، به سویشان آمد، بدان کافر شدند، زیرا او از بنى اسرائیل نبود.(18)دوم - توسل به پیامبر صلى الله علیه و آله در حال حیات : احمد بن حنبل ، ترمذى ، ابن ماجه و بیهقى از عثمان بن حنیف روایت کنند که :مردى نابینا خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: از خدا بخواه مرا بهبود بخشد. پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: اگر خواستى دعا مى کنم ، و اگر بخواهى صبر مى کنى که براى تو بهتر است .عرض کرد: دعا بفرمایید. پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: وضو بگیر، وضوى نیکو و این دعا را بخوان :اللهم انى اسالک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبى الرحمه . یا محمد انى توجهت بک الى ربى فى جاجتى لتقضى لى . اللهم شفعه فى . پروردگارا! من به وسیله پیامبرت محمد پیامبر رحمت ، به سوى تو مى آیم و از تو درخواست مى کنم . اى محمد! من براى درخواست جاجتم از خداوند نزد تو آمدم و تو را وسیله قرار دادم تا خواسته ام برآورده گردد. خداوندا! او را شفیع و وسیله من قرار ده . (19)این روایت را بیهقى و ترمذى صحیح السند دانسته اند. سوم - توسل به پیامبر صلى الله علیه و آله بعد از وفات : طبرانى در معجم الکبیر از عثمان بن حنیف روایت کند که :مردى براى نیاز خویش نزد عثمان بن عفان آمد و شد مى کرد ولى عثمان به او و خواسته او توجهى نشان نمى داد. آن مرد ابن حنیف را دید و از وضع موجود شکوه کرد.عثمان بن حنیف به او گفت : به وضو خانه برو وضو بگیر. سپس به مسجد در آى و دو رکعت نماز بگزار و بگو:اللهم انى اسالک و اتوجه الیک بنبینا محمد نبى الرحمه . یا محمد انى اتوجه بک الى ربى لتقضى جاجتى . و تذکر حاجتک . پروردگارا! من به وسیله پیامبرمان محمد پیامبر رحمت ، به سوى تو مى آیم و از تو درخواست مى کنم . اى محمد! من براى رفتن به سوى خدا نزد تو آمدم و تو را وسیله قرار دادم تا حاجتم برآورده گردد. سپس خواسته ات را یادآور مى شوى . آن مرد رفت و آنچه به او گفته بود انجام داد. سپس به در خانه عثمان بن عفان آمد که ناگهان دربان خانه نزد او آمد و دستش را گرفت و وارد مجلس عثمان کرد. او نیز وى را روى زیرانداز کنار خود نشانید و گفت : خواسته ات چیست ؟ او خواسته اش را بیان کرد و وى آن را برآورده ساخت .سپس به او گفت : تو تا این ساعت نیازت را یادآور نشده بودى . و گفت : هر نیاز و حاجت دیگرى که دارى بیان کن . (20) ج - توسل به قبر پیامبر صلى الله علیه و آله :در سنن دارمى و وفاء الوفاء سمهودى از اوس بن عبدالله روایت کنند که گفت :مردم مدینه دچار قحطى شدید شدند و به عایشه شکوه کردند. عایشه گفت : به سوى قبر پیامبر صلى الله علیه و آله بروید و دریچه اى از آن به سوى آسمان باز کنید تا میان قبر و آسمان سقفى نباشد.راوى گوید: چنین کردند. پس از آن ، چنان بارانى بر ما بارید که گیاهان روییدند و شتران فربه شدند.(21)د - توسل به عباس عموى پیامبر صلى الله علیه و آله :در صحیح بخارى است که :عمر بن خطاب هر گاه قحطى مى شد عباس بن عبدالمطلب را شفیع و وسیله قرار مى داد و مى گفت :اللهم انا کنا نتوسل الیک بنبینا فتسقینا، و انا نتوسل الیک بعم نبینا فاسقنا قال فیسقون . پروردگارا! ما در گذشته با توسل به پیامبرمان به سوى تو مى آمدیم و تو بارانمان مى دادى و سیرابمان مى کردى . و اکنون با توسل به عموى پیامبرمان به سوى تو مى آییم . پس ، بارانمان ده و سیرابمان کن .راوى گوید: پس از آن باران مى بارید و سیراب مى شدند. (22) ه - توسل به لباس پیامبر صلى الله علیه و آله براى کاستن از فشار قبر: در کنز العمال ، استیعاب ، اسدالغابه و اصابه در شرح حال فاطمه بنت اسد از ابن عباس روایت کنند که گفت : هنگامى که فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤ منین علیه السلام ، على بن ابى طالب - علیه السلام - وفات کرد، رسول خدا صلى الله علیه و آله پیراهن خود را بر او پوشانید و در قبر وى در کنار او خوابید.حاضران با تعجب گفتند: آنچه را که با این جنازه انجام دادى ، تا به حال از شما ندیده بودیم ! فرمود: این براى آن است که هیچ کس - بعد از ابى طالب - نسبت به من نیکوکارتر از او نبوده است . من پیراهن خود را بر او پوشاندم تا او از جامه هاى بهشتى بپوشد، و در قبر با او خوابیدم تا از فشار قبر در امان باشد. (23)و در طبقات ابن سعد از سهل بن سعد روایت کند که گفت : زنى با عبایى بافته شده حاشیه دار خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله رسید و گفت : یا رسول خدا صلى الله علیه و آله ! من این عبا را با دست خود بافته و آن را آورده ام که بر شما بپوشانم . راوى گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله که بدان نیاز داشت ، آن را پذیرفت و پوشش خود قرار داد و روزى که با آن در جمع ما آمده بود، فلان بن فلان آن را برانداز کرد و گفت : یا رسول الله صلى الله علیه و آله ! این عبا چقدر نیکوست ! آن را بر من بپوشان ! فرمود: باشد. پس ، تا آنجا که خدا خواست در آن مجلس نشست و سپس مراجعت فرمود و چون به منزل رسید، آن را پیچید و نزد او فرستاد. مردم به او گفتند: کار خوبى نکردى ، رسول خدا صلى الله علیه و آله چون به آن نیاز داشت آن پذیرفت و تو که مى دانستى پیامبر هیچ سائلى را رد نمى کند آن را از او درخواست کردى ! آن مرد گفت : به خدا سوگند، آن را براى پوشیدن بر خود نخواستم ، بلکه او را از پیامبر صلى الله علیه و آله درخواست کردم تا کفن روز مرگم باشد. سهل گوید: آن عبا روز مرگ کفن او بود.(24)به ابجد نقض اسلامی۱۰۹۲+ ۱۱۰ علی = ۱۲۰۲ ابجد ابوبکر و عمر و عثمان ۱۲۰۲حکم اسلام را نقض نمودندو عهد شکن شدندبعد از غدیر این سه خلیفه کافر شدند کسیکه عهد خود را بشکند کافر میشود قال رسوالله بعد از من فتنه ها بپا خیزند به ابجد فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 فتنه ها 541 به ابجد ظالم 971-430 مقصر = 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر541 -231 ابوبکر = 310 عمر +430 مقصر = 740 مقصر عمر 740 -231 ابوبکر = 541 فتنه ها 541 عمر ابوبکر 541 +430 مقصر = 971 ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان 661-231 ابوبکر = 430 مقصر 430 + 231 ابوبکر = 661 عثمان -971 ظالم = 310 عمر ظالم بوده است ظالم 971-231 ابوبکر = 740 مقصر عمر 740-430 مقصر = 310 عمر مقصر دین بوده است هر طور کلمه ظالم و مقصر را در نام ابوبکر و عمر و عثمان جمع و تفریق میکنی نام این سه ملعون بدست میآیدابجد 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202 سه خلیفه =سه خلیفه تفرقه در دین نمودند1202با ظالمانه نادان ادیان 1202 مشرک خائنیا 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202ابوبکر و عمر و عثمان 1202 سرکشای خائن 1312-110 علی = 1202 سرکش خائنیا 1202تفرقه در ادیانه اسلامی 1202آیه قرآن به ابجد صغیر و کبیر عمر و ابوبکر و عثمان این هم آیه قرآن 1202 ان من المجرمین منتقمون 1202 عمر 310+231 ابوبکر +661 عثمان = 1202 ان من المجرمین منتقمون1202با ظالمانه نادان ادیان1202مشرک خائنیا 1202تفرقه درادیانه اسلامی 1202 1202ابوبکر و عمر و عثمان 1202 سرکشای خائن 1202 به ابجد سرکشای خائن 1317-110 علی = 1202 عمر ابوبکر عثمان 1202 ابجدشان میباشد
گمراه دین 310 عمر 310 یا بلاء دین اسلام310 جهل عرب 310ابا جهل در دین 310کفری310 حرامیان 310 نا اهل کل مذاهب310 نامردیه 310اهل نابکار 310اهل نابکار310 درد کل مذاهب310 نا اهل کل مذاهب 310نابکاراهل دین310نیرنگ310 قاصب مذهب الله 310 مذهب ناحق اهل دین 310گره اهل دینه 310 قفل اهل دین 310 قاصب مذهب الله 310 مخالف اهل دین 310 فاسق دینه 310 نیرنگ310 با اهل منافق310 ملعون و پلید اهل دین 310قاصب بکل دین 310 اهل نابکار 310 بمنافق اول 310 ابله منافقا310 جاهل منافق310 حرامیان عمر310 اباجهل دردین310 فاسق دینه310کفری 310 ابله منافقا 310 منکر310نیرنگ310احمقها احمقها 310 بمار زنگی310کلب کلب هار310 ابله منافقا310جاهل منافق310دلیل نفاقه 310کفری310 منکر 310دلیل نفاقه310جهل عرب310جاهل منافق310جهل عرب 310نیرنگ 310 اباجهل در دین 310گمراه دین 310 جاهل منافق 310 کفری310 دلیل نفاقه 310جهل عرب 310 اباجهل در دین 310حرامیان 310 نامردیه 310دزدانه فدک فاطمه 310 منکر 310 وهابیه منافقی 310 ابله منافقا 310 عمر310 فتنه ها 310+231= 541 ظالم 971-430 مقصر = 541 +430 مقصر = 971 ظالم -310 عمر ظالم 971-310 عمر = 661 عثمان - 430 مقصر = 231 ابوبکر نامردیه 310عمر 310 نیرنگ310نمرودی 310 310ابله منافقا 310جاهل منافق 310به ابحد عمر310نیرنگ 310حرامیان 310جاهل منافق 310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری 310 فاسق دینه 310منکر 310نیرنگ310 عمر310نامردیه310 کفری 310نیرنگ 310گمراه دین310ابله منافقا310 نامردیه310حرامیان 310عمر310منکر 310نمرودی 310نیرنگ310نمرودی310 گمراه دین310 فاسق دینه 310کفری310 قاصبان بدین310حرامزاده پلید310 حرامیان 310بدجنس عالم احمقا 310گبر پلید دین 310 منکر 310سگ هار پلید 310وحشی هاریا 310بابقره 310حاهل منافق 310 بمردک پلید 310حرامزاده پلید310 فاسق دینه310کلب کلب هار310جهل مرکبی 310بمار زنگی 310 رمز زناه310 فسق کلیه310گمراه دین310گمراه دین310 فسق دینها 310گمراه دین 310 جاهل منافق310 فاسق دینه 310 فسق دینها310 دزدان فدکه فاطمه 310دزدان فدکه فاطمه310حرامیان310بی ایمان دین اسلام 310گبرپلید دین310 310 حرامیان310 دقلبازملحد310ببقرها 310بقلدره دینه310کلب کلب هار310 جاهل منافق 310نارجهیما 310سم ری310سامری قوم محمد عمرابن خطاء 310 گمراه دین310جهل مرکبی310با کافرها 310بانادانه دین اسلام310 بمردک پلید310 آشوبا310 دقل بازملحد310کفری310 منکر310سامری310 گمراه دین 310جاهل منافق 310حرامیان 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند 310 منکر 310سگ هارپلید310 310کلب کلب هار310وحشی هاریا310فس قینی310ابله منافقا 310سامری 310سم ری 310 سامری قوم محمد و سامری قوم موسی شجره الملعونه بودند310 سامری310 گمراه دین310 مکرن310حرامیان 310بی ایمان دین اسلام310 عمر 310 گمراه دین 310 منکر 310 کفری 310 نامردیه 310 عمر 310 جاهل منافق 310 حرامزاده پلید 310 رمززناه 310 گمراه دین 310منکر 310نامردیه 310با وهابیه نادان دین حق 310 کفری310 نیرنگ310نمرودی 310سامری310 310مار زنگی 310کفری منکر 310جاهل منافق 310 نامردیه 310عمر 310 سگ مردها310نیرنگ 310نمرودی310سامری310 گمراه دین310 مکرن310 خباثتی1512-1202 سه خلیفه = 310 عمر 310نامردیه 310 منکر310 کفری310نیرنگ 310 عمر310بوگند مردابا 310سگ مرد ها 310 کبر پلید دین 310بقلدره دینه 310نار جهیما 310 جهل عرب 310 اباجهل در دین 310 دلیل نفاق 310 و ابوبکر 231به ابجد خائنان 772-451 عمر و ابوبکر = 231 ابوبکر احمق ملحد 231 احمق ملحد 231 فاسق ابوبکر231 نفاق 231 عصیان231فاسق231 قفان231. قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها231 ادیانی جعلی باطل 231 بابی عقلیها231یاابوسفیانی231دورویه 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231 احمق ملحد231 لانه جاسوسیه 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر 231جزو خائنان به رسول خدا بوده الله اکبر کلمات هم غوغا نموده اند به ابجد اشراردینها772-541= 231 ابوبکر ابوبکر231 نفاق 231 احمق ملحد231 عصیان231فاسق231 قفان231 احمق ملحد 231 قفان در قول عمر: انی استعمل الرجل فاجر 231 یه فاجریا 231دزده دینه اسلامی 231 راه دزدی231 دزده دینه اسلامی231به دقل باز کودن 231فقان 231احمق ملحد231با ناحق دینه 231 با دزد گربها 231 بابی عقلیها 231عصیانی231ابوبکر231 با دینه ناحق 231راه دزدی231عصیان 231 دزده دینه اسلامی231 ابوبکر 231با احمقی بدینه231 عمر ابوبکر 231نفاق دورویه 231 فقان 231 چاه عمیقه231 ابوبکر و عمر 541قاتلی 541 عدواهل بیت 527 +14 معصوم = 541 ابوبکر و عمر 541 عدواهل بیت بوده اند 310بمار زنگی 310 نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در یک شنبه 16 شهريور 1393برچسب:, ساعت 13:31 توسط برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اسلامه حق 245 علی 110+ 135فاطمه = 245 و آدرس aaaali110.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.به ابجد اسلامه حق 245 یعنی فاطمه و علی 245 وصی پیامبر 359-231 ابوبکر = 128حسین وزیر پیامبر 476 - 231= 245علی فاطمه 245وصی نبیا 169علی مهدی169 با نماینده بحق محمد علی حسن حسین مهدی 245 اسلامه حق 245 یعنی علی110+ +135= 245 اسلامه حق 245 منظور علی و فاطمه پدر مادر شیعیان میباشنددرود و صلوات خدا بر پدر و مادر شیعیان اهل بیت پیغمبر اسلام
حکم الله حکم قرآن 553 -541 فتنه ها عمر ابوبکر= 12 امام هویت اسلام 553 -541 عمر ابوبکر = 12 قرآن چهار مذاهب باطل دردین اسلام خدایی بایداز خجالت بمیرند ده سال است قادر به جواب گویی نیستند مناظره جاثلیق بزرگ مسیحیان با ابوبکر رکب وبا و شکست ابوبکر خائن منافق قاصب جاه طلب مناظره مامون خلیفه عباسی با علمای 73 فرقه باطل در حقانیت امام علی شیعه یعنی اصل مذهب اصل اسلام110مذهب واقعی الله شیعه میباشد 110یگانه مذهب الله محمد علی 385 شیعه385 با کلمه 66 الله 66 زنده 66 یگانه66آگاه جهان 66دادگاه مذهب 66 ادیان66 الله 66 امام و اسلام خود را ثاب سیزده رجب به ابجد سیزده 86+110علی=196 دین اسلام 196 کلید اسلام196 کلید بدین الله 196 امام کل دین 196 گوهر بحر ولایت علی مگر نام محمد هم علی نیست آئینه روی محمد علیست گریه و خنده پیامبر اسلام =اصل اسلام 253+132 بدین الله = 385 شیعه 385 دین واقعی جهان اسلام است مذهب واقعی جهان شیعه است به دو ابجد =مجاهد 70+40اصل ولایت 110 علی 110ولی دین110 مجاهد53 احمد53 علی فاطمه53 آل طاها آل یاسین53 مذهب امام اول ثانی ثالث رابع خامس سادس سابع ثامن تاسع عاشرهادی عشر ثانی عشر253+132 اسلام =385 شیعه انسان خلیفه خداوند برای کارهای ارزشی قایل است به ابجد انسان کامل253+132 اسلام= 385 شیعه 385 بانوی عترت الله زهراست سرحلقه انبیایو اولیاء زهراست مومن136 آئینه136علی136به ابجد کبیر وصغیر علی 136 مومن الله202 آئینه الله202 محمد علی202آقای من 20202 امیر المومنین 12 حرف و ابجدش58+12= 70+40 اصل ولایت = 110 علی 110ولی دین 110 دین الهی110 یمین110 اصحا علی 110+135 فاطمه =245 کلید مذهب اسلام 245 علی فاطمه 245 مذهب الله150+46 نماینده الله محمد علی = 19 قرآن 351 یعنی 132 اسلام +202 محمد علی +17 نماز = 351 قرآن 351+34باکلام حق =385 شیعه دین الله130+183مذهب اسلام +72دین الله130 +183مذهب اسلام +72 کاملترین مذهب امامت 72بدین ها= آدم داود پسر قرضاوی مفتی اهل سنت مصر شیعه شد ایجانب تمام دکترین دنیا را به مبارزه علمی علم ابجد ریاضی قرآن دع |
تير 1401 4
ارديبهشت 1401 2 فروردين 1401 1 اسفند 1400 12 بهمن 1400 11 دی 1400 10 آذر 1400 9 آبان 1400 8 مهر 1400 7 شهريور 1400 6 تير 1400 4 خرداد 1400 3 ارديبهشت 1400 2 فروردين 1400 1 اسفند 1399 12 بهمن 1399 11 دی 1399 10 آذر 1399 9 آبان 1399 8 مهر 1399 7 شهريور 1399 6 مرداد 1399 5 تير 1399 4 خرداد 1399 3 ارديبهشت 1399 2 فروردين 1399 1 آبان 1396 8 مهر 1396 7 شهريور 1396 6 خرداد 1396 3 تير 1395 4 خرداد 1395 3 ارديبهشت 1395 2 فروردين 1395 1 اسفند 1394 12 بهمن 1394 11 دی 1394 10 آذر 1394 9 آبان 1394 8 مهر 1394 7 شهريور 1394 6 مرداد 1394 5 تير 1394 4 خرداد 1394 3 ارديبهشت 1394 2 فروردين 1394 1 اسفند 1393 12 بهمن 1393 11 دی 1393 10 آذر 1393 9 آبان 1393 8 مهر 1393 7 شهريور 1393 6 مرداد 1393 5 تير 1393 4 خرداد 1393 3 ارديبهشت 1393 2 فروردين 1393 1 اسفند 1392 12 |